مظلومیت مددکاری اجتماعی در ایران
مظلومیت مددکاری اجتماعی در ایران
مظلومیت مددکاری اجتماعی در ایران: برای اولینبار در ایران خدمات مددکاری اجتماعی به صورت علمی با همت خانم ستاره فرمانفرمائیان در آموزشگاه عالی خدمات اجتماعی در تهران آغاز گردید. اینک با گذشت ۵۵ سال فعالیت و حضور مددکاری اجتماعی در ایران به اقرار بسیاری از اساتید بزرگ این رشته، ما شاهد فاصله ۶۰ ساله در این رشته با دنیا هستیم که با توجه به معیارها و استانداردهای بینالمللی از نظر آموزشی و تحصیلی، تخصصی و علمی و شغلی شاید این فاصله بیشتر از آنچه که اقرار شد، باشد.
مددکاری اجتماعی در ایران
در همایش هایی که به مناسبت روز مددکاری اجتماعی در سالروز این رشته برگزار میشود و کلی هزینه تبلیغات و غیره … می گردد، گرچه فرصت بسیار مناسبی برای بیان و رفع مشکلات و موانع و بهطور کلی آسیبشناسی مددکاری اجتماعی ایران هست اما متاسفانه به غیر از چند نفر آنهم به صورت کلی و گذرا که بصورت گزینشی از سمتِ ریاست انجمن مددکاران ایران انتخاب میشوند و تقدبر از بازیکن های خودی چیز دیگری شاهد نیستیم، هرگز به صورت جدی مسائلی در این باب مطرح نگردید و بهنظر میرسد دور باطل تکرار مکررات در حد حرف و حدیثهای گذشته همچنان ادامه دارد. بهعنوان یک مددکار اجتماعی یا کسی که چهارسال از بهترین سالهای عمرش را صرف تحصیل در این رشته نموده، همانند اکثریت همکلاسیهایم، همواره وضعیت موجود مددکاری اجتماعی از ابعاد مختلف، جای بحث و مجادله و دل مشغولی بوده است.
مراد از نگارش این متن، نه نقد و بررسی کنگره علمی- حرفهای ۵۵ سال مددکاری اجتماعی در ایران، بلکه شاید این سمینارها و همایش ها و به یمن کرونا وبینارهای غیر حضوری فرصت خوبی برای همفکری و شنیدن نظرات دیگر مددکاران اجتماعی جوانی باشد که محصولِ دست پختِ شما اساتید بزرگوار هستند باشیم.
بهانهء خوبی است تا یک دانشجوی مددکاری اجتماعی هم مجال بیان دیدگاههای خود را نسبت به رشتهاش داشته باشد. چنانچه در منشور اخلاقی مددکاری اجتماعی آمده است رسالت حرفهای مددکاری اجتماعی، پشتیبانی و حمایت از تغییرات اجتماعی، کنترل مسائل و مشکلاتی که زائیده ارتباطات انسانی و همچنین تقویت و حمایت مردم برای ارتقا و بالابردن خیر و سعادت آنهاست.
رسالت این حرفه، توانمندسازی افراد برای رشد کافی ظرفیتهای خود، غنا بخشیدن به زندگی و جلوگیری از کژکاریهاست. از این رو است که مددکاران اجتماعی، عوامل تغییر در زندگی افراد، خانوادهها و جامعه تلقی میشوند، به عبارت دیگر مددکاری اجتماعی سیستم ارتباط ارزشها، نظریهها و عمل است. این حرفه از بطن ایدههای انسانگرایانه و برابرخواهانه سربرآورده و ارزشهای آن بر برابری مدنی و شأن و منزلت انسانها استوار است.
مددکاری اجتماعی وظیفه خاصی را در بین سایر حرفههای اجتماعی بر دوش دارد: از سویی باید از تغییرات اجتماعی حمایت و پشتیبانی کند که کاری است عملی و از دیگر سو باید خود را مسلح به نظریههای رفتار انسانی و سیستمهای اجتماعی کند که کاری است نظری. از طریق پیوند همین نظریه و عمل است که میتواند ارتباطات انسانی را بهتر درک کند و از طریق چنین درکی راهی برای رویارویی با مسائل اجتماعی و کنترل آنها بیابد. به عبارتی، او هم راهگشا و هم عامل تغییر در زندگی افراد، خانوادهها و جامعه است و به همین دلیل است که کار او در درون نظامی از ارتباطات متقابل ارزشها، نظریه و عمل قرار میگیرد که نمیتواند فارغ از معیارهای اخلاقی باشد.
از آنجا که قلمروی فعالیت مددکار اجتماعی طیف وسیعی را در برمیگیرد، از زندگی خصوصی افراد گرفته تا شیوههای تربیتی و تاثیرپذیری آنها از سیاست نهادهای فرهنگی و اجتماعی، چنانچه بخواهد رسالت خود را بر اساس منشور اخلاقی حرفه به انجام برساند کارش دوچندان مشکل میشود زیرا نوک حمله خود را باید به سوی ساختار نهادهایی نیز بگیرد که با سیاستگذاریهای خود، مولد افراد محروم و آسیبپذیر میشوند.
لذا با توجه به گستردگی حوزه کاری مددکاری اجتماعی و میزان حساسیت و اندیشمندی فعالیت مددکاران اجتماعی از یک طرف و شرایط خاص و حساس جامعه در حال گذار ایران که آسیبهای اجتماعی در تمامی ابعاد آن در حال اوجگیری است، بدون تردید این رشته نیازمند توجه و عنایت ویژه برنامهریزان و مدیران و کارشناسان حوزه مسائل رفاهی کشور است و غفلت از این مهم چنانچه تا به امروز به اثبات رسیده است میتواند خسارات روانی، معنوی و مادی جبرانناپذیری را در تمامی ابعاد بر پیکره بیمار جامعه ایران بهبار آورد که شاید برای همیشه قابل جبران نباشد.
بهطور کلی به زعم بنده، وضعیت کنونی رشته مددکاری اجتماعی در ایران بدینگونه می باشد :
۱) عدم توجه به انگیزهها، استعدادها و علایق افراد در انتخاب رشته مددکاری اجتماعی
۲) وضعیت تربیت و آموزش در مددکاری اجتماعی
بدون تردید مهمترین و اساسیترین مشکلات رشته مددکاری اجتماعی در ایران، ناشی از وضعیت نامطلوب آموزشی است که همواره دانشجویان این رشته را دچار نوعی سردرگمی و بلاتکلیفی کرده که این مهم از چند بعد قابل توجه است:
▪ مدرسین و هیأت علمی مددکاری اجتماعی
مسئله قابل توجه در مبحث اساتید و هیات علمی مددکاری اجتماعی، مسئله کمبود شدید استاد مددکاری در ایران است که به صورت تخصصی تحصیلکردهء رشته مددکاری باشند. از طرف دیگر چون مددکاری اجتماعی از معدود رشتههایی است که در مقطع کارشناسی هم پایاننامه و هم کارورزی دارد، همواره پیش میآید که یک استاد مددکاری مجبور است در طول یک ترم علاوه بر ارائه چندین واحد درسی در چندین دانشگاه، چندین پایاننامه و کارورز داشته باشد که این مسأله در کنار سالخوردگی اساتید که اکثرا با بالاتر از ۳۰ سال سابقه خدمت، بهنوعی دچار افسردگی شغلی شدهاند، یقیناً این مسئله در میزان کیفیت آموزشی این رشته، نقش منفی بسیاری داشته است، بهطوریکه اکثریت اساتید مجالی برای به روزکردن آموختههای گذشته خود ندارند.
۳) عدم تمرکز برنامهریزیهای نظام آموزشی در مددکاری اجتماعی
ما مددکاران اگر در مقابل هم باشیم به هیچجا نمیرسیم اما اگر در کنار هم، توانایی تحمل نقد همدیگر را داشته باشیم میتوانیم قدمهای علمی و اصولی دیگری را هم برداریم.
۴) ناشناخته بودن حرفه مددکاری اجتماعی در ایران
با آنکه امسال وارد پنجاه و پنج سالگی سال حضور و فعالیت مددکاری اجتماعی، بهصورت علمی در ایران شدهایم، اما متاسفانه این رشته هنوز هم غریب و ناشناخته است و این گمنامی و ناشناختگی باعث تجاوز به حریمها و تخصصهای این رشته در فعالیتها و اشتغال فارغالتحصیلان آن شده است. میتوان گفت مرغ همسایه همیشه غاز است! رشته ای که هر ساله فارغ التحصیلانی از دانشگاه های تراز اول کشور دارد را رها نموده و در ادارات کشور در حوزه رفاه و امور اجتماعی (که لازمه اشتغال در آنها حضور افراد متخصص است)، از فارغ التحصیلان حسابداری، مکانیک، زیست شناسی و حتی دامپزشکی استفاده شده میشود!
در سازمان بهزیستی شهرستان ها بطور جد میتوان گفت که ۸۰درصد استخدام پرسنل اورژانس اجتماعی فارغ التحصیلان سایر رشته ها هستند که با روابط و ضوابط با حمایت خواص مشغول کار شده اند و فارغ التحصیلان این رشته، مدرک به دست، در شرایط افسردگیِ شغلی به سر میبرند، دقیقا اینجاست که ریاست انجمن مددکاران ایران باید طبق قسمی که در زمان انتخابات برای دفاع از حق و حقوق همه مددکاران اجتماعی ایران یاد نموده است، پایبند بوده و با تذکر کتبی و لایحه و اظهارنامه به مسئولان ذیربط بفهماند که جای مددکاران در اورژانس اجتماعی است، نه دانش آموخته الکترونیک و دامپزشک! کار مددکاراجتماعی کار با انسان و موجود زنده است نه حیوان و اتومبیل.
۵) انزوا و عدم ارتباط مددکاری اجتماعی در ایران با دنیا
در ایران انجمن مددکاران اجتماعی ایران با ثبت نام دانشجویان، فارغ التحصیلان و افراد خبره این رشته هر ساله بابت عضویت و گرفتن هولوگرام بر روی کارتی که نه ارزش قانونی دارد و نه ارزش کاربردی، مبالغی دریافت میکند، حال سوال بنده و همکاران و سایر دوستان عضو در این انجمن این است که این مبالغ صَرف چه اموراتی میشود؟ آیا تابحال جلسه ای با اعضاء این انجمن داشته اید؟ راه ارتباطی با شما چیست و کدام است؟ آیا تاکنون اجازه داده اید که دیگران انتقاد کنند؟ راستی چرا یکی از کارشناسان مسئول دفاتر استانی شما تحصیلاتش در حد کاردانی امور اجتماعی است آنهم معادل کاردانی؟! در آن استان دانش آموخته مددکاری اجتماعی نداشتیم که بدینگونه عمل نمودید؟ تابحال مقاله ای اراِئه شده است؟ کتابی در اختیار این اعضاء قرار گرفته است؟ آیا خدمات آموزشی، کارگاه خاصی برای افزایش آگاهی مددکاران اجتماعی تدارک دیده اید؟ آیا جز خود و تیم دوستان، کسی با مددکاران اقیانوسیه و آسیا و خاورمیانه اروپا و آمریکا امکان لینک داشته یا راه های ارتباط از طریق انجمن مددکاران اجتماعی ایران فراهم شده است؟ آیا گروه خاصی وجود دارد که در مورد کاهش آسیب ها مناظره گروهی صورت دهند؟ راستی چه تدابیری اندیشیده اید که در سال های آتی و قرن جدید به عنوان پرچم دار این رشته، راهکاری برای کاهش هرچند محدود و ناچیز در خصوص آسیب های اجتماعی داشته باشیم؟ آیا می توانید راهکاری جدید و عملیاتی و کاربردی ارایه بدهید تا از ظرفیت های فارغ التحصیلان در بخشهای مختلف مرتبط با رشته تحصیلی شان استفاده بشود؟ چرا خیلی ها! حق عضویت و شرکت در انتخابات انجمن مددکاران اجتماعی ایران را ندارند؟ راستی انتخابات انجمن مددکاران اجتماعی ایران با نظارت چه افراد بی طرفی صورت میگیرد؟ و در آخر امیدوارم با ایجاد یک کارگروه قوی از همه پتانسیل های موجود نهایت بهره را برده و فقط سخنور خوبی نباشید! عملگرای خوبی هم باشید.
نویسنده: مجتبی خزایی؛ مددکار اجتماعی